دیری است مرده اند و
چندی است دریافته اند
چیزی به پایانت نماند
تو درد را افسانه کن
چیزی بگو و مرگ را
آواره و بی خانه کن !
چیزی به پایانت نماند
قائل به رخدادی مگر
تسلیم پروازش شو و
آغاز نو فصلی دگر
نه دین بماند نه آرزو
نه آن خیال و جستجو
کابوس و رویا نا شدن
تنها یه خُرده گفتگو
نه تو بپائیدی نه من
نه این همه تنها شدن
نه ظلم و نه سگ طینتی
گورت مهیا بی سخن .
چیزی به پایانت بماند
یک عالمه افکار بد
کردار زشت و پر حسد
حیوان شر گرگی و دَد
چیزی به پایانت بماند
نفرینِ آدمها شدن
صد خاطره صد فحش و کین
وامانده و رسوا شدن
نه یک خـدا نه قبله ای
تنها مُرادت پول بود
اَرباب شیطان را بگو
گویند سید غول بود
نه تو بپائیدی نه من
کفتار زشتِ پر دغل
دیگر ریا کاری نشد
پشتی به خاک مشتی بغل . . .
salam webe khoshkeli dari be manam sar bezan..
age ba tabadole link moafeghi bem begooo
montazeram
nazar yadet nareha........bodo bia