این روزا بدجوری سرده

همه حرفا  شکل درده

همه کارا  درهم و گم

رُک بگم   کی بر می گرده

اون همه صمیمیت   عشق

مهر و   دوست داشتن بی شرط

اون همه   سادگی دل

فکر از  همه بدی  پرت

چه روزای  خوبی داشتیم

چه شبای   گرم و نابی

حالا اینجا   من نشستم

تو یه گوشه    غرق خوابی

شاید این روزا   صدامون

نکشیده   رنگ خواستن

همه از  حادثه گفتن

دروغا  که شکل راستن

شاید این روزا   به سر شه

اما تو   بدجور شکستی

شاید این شبا   هدر شه

دلمو  به غُصه  بستی   2

 

تو که  موندنی نبودی

قافیه   یه شعر درهم

پازلی   پر از تناقض

همه شکلی    اما مبهم

چطور شد   خـدا ببخشه

سرده  دستای تو   با من

از کجا    شادی تموم شد

بگو گم شه بخت بد  زن

یه روزی  حتما  می فهمی

ساده    دلها رو شکستی

یه روزی   که خیلی دور نیست

به خودت میگی   کی هستی

چرا خام بد   شدی تو

همه حرفات   حرف زور بود

دیو رو  به شکل فرشته

ظلمته    کی شکل نور بود

کافیه بخوای    من اینجام

گر چه  پلها رو شکستی

من میشم   یه عشق تازه

تا ابد   تا خود هستی  .  .  .

 

30  :  2

11 تیر 90