کفشدوزک

نوشته هائی پر از احساسات ناب

کفشدوزک

نوشته هائی پر از احساسات ناب

پروا نه

پروا نکرد  از سوختن

پروانه ی  بی بال و پر

در آتش جان  غرقه شد

بی ماندگاری   یا اثر

پروا نکرد  از سوختن

قطره  به دریاها رسید

یک اوج شد   با این فرود

او  عمر جاویدان خرید

او ماندگاری را  بچید

یا دود شد   در نزد تو

یکتا جهان  دنیای ماست

یا باز هستش   تو بگو

هستی  همین چند روز بود

یا  یک جهان ماندگار

در پشت این ظاهر  نهان

افعال مـا   شد یادگار

پروا نکرد  از سوختن

قسمت بُود  یا انتخاب

یا امتحانی  بی ثمر

این  آن سوال بی جواب

پروا نکرد  پروانه شد

شاید ندانست  سوختن

یا نور را  نا دیده بود

با بال خویش  افروختن  .  .  .