کفشدوزک

نوشته هائی پر از احساسات ناب

کفشدوزک

نوشته هائی پر از احساسات ناب

سپید می شوم

انگار که تو خونه ی غم

عطر گلها رو می پاشن

انگاری نـوروز دله

شادیا تا ابد  باشن

انگار که این ثانیه ها

مژده داره  یه حال خوش

انگاری عاشقم بازم 

یه حالت  تـرانـه کش

یه حال پر راز و نیاز

یه حس مبهم و  غریب

ستاره ها رو  کم بکن

از این همه  درد و فریب

از این همه  هجوم شر

فکرای سرد و  دردسر

معجزه ای نیومده

عاشقی کوره  بی خبر

انگار که تو   خونه ی غم

عروسی خاطره هاست

دوماد رفته  گل بچینه

عروس   همین ثانیه هاست

انگار خوشی  یه ثانیه است

باقی همش   خون دله

باز بی خیال غم  میشم

باز بی گله   پر حوصله

یه روزی می خندم  بازم

اون روز   که مرگ غصه هاست

خنده ی ناب  از ته دل

پایان خوب  قصه هاست

یه روزی  پرواز می کنم

خط می زنم  فاصله رو

خـدای آبـیـهـا  سلام

دیدی حال قافله  رو

تموم کن این قائله رو   .  .  .