کفشدوزک

نوشته هائی پر از احساسات ناب

کفشدوزک

نوشته هائی پر از احساسات ناب

به من میگن قـاتـل


قلب هاتان چون بهار سبز و نجیب

رویش عشق و سرورت  در نصیب

روز نو   جشن کهن     پدرام  شور

زنده باشی و سلامت    یار دور

 

سال نو رو تبریک میگم  تو این تـرانـه سعی شده لحظات کشنده ی اول یک تصادف رانندگی رو از زبان راننده شرح بدم . سال جدید و سفرهائی که باز هم بدون تردید و متاسفانه شاهد کشته و زخمی شدن هزاران هموطنمون تو جاده ها خواهیم بود ، ذره ای احتیاط بیشتر ، این تنها یه تلنگره                    هماره شاد سلامت کامروا و پیروز

 

یکدفعه پیش اومد

زیر پل عابر

دوید  جلو ماشین

به من میگن  قاتل

خـدا  چیکار کردم

چطوری  پیش اومد

انگاری  کابوسه

اینم  یکیش   اومد

دنیا   انگار واستاد

خـدا    چقدر دوره

تاریک و   پر وحشت

بی نور و  بی نوره

یکی   دوید پیشش

تو   اون سر  جاده

گفت که   جوون مرده

در دم اون  جون داده

کُپ کرده   با لرزش

رو  زانو   افتادم

دنیا  جلوم تار شد

انگاری  جون دادم

بدجوری   وا دادم

حالا   چطور میشه

گفتن که   تو کشتی

گفتم    مگه میشه

زنده  نمیشه باز

این لحظه ها   شومه

مـا   هر دومون مردیم

راهی که   مسمومه

خونش   رو شیشه بود

تو جاده   تا اون سر

بگو که   کابوسه

یکی بگه   آخر

یک دل   پر آشوب

دستام  که می لرزه

تا مرگ   پریشونم

این غصه  بی مرزه

یکدفعه   پیش اومد

خـدائی   سعی کردم

جاده رو  می دیدم

اما   بازم خوردم

حالا   چطور میشه

مادر  پدر داره

خواهر  برادر وای

زندم   نمی ذاره

زمین   دهن وا کن

تا  گم بشم  حالا

زنده نمونم  من

تو   راهِ بی فردا   .  .  .


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد