کفشدوزک

نوشته هائی پر از احساسات ناب

کفشدوزک

نوشته هائی پر از احساسات ناب

غزل غزل انتظار

میگن که  رویائی شده خاطرم

بگو محاله  من زِ یادت برم

میگن که  این حرفا یه مشت بهونه ست

نهایتا    یه بغضِ بی نشونه ست

میگن که خاطرات  یه مشت خیاله

رسیدنِ من  به تو گل  محاله

میگن نگو  نگو که دوسِش داری

بگو میای   مهر و امید  میاری

میای که من   از غصه ویرون نشم

راهیِ سرزمینِ مجنون  نشم

میای نگاهت   گُلِ آرزوم شه

هر چی بدی بود  به خـدا  تموم شه

 

میای  که باور کنی   من زنده ام

نگن که عمریه   یه بازنده ام

میای و  خنده رو لبام می کاری

هر چی بوده  از دلم در میاری

میذاری  با بغضِ تو  آشفته شم

یه جمله که خوشت میاد  گفته شم

میذاری گریه   بره از روزگار

همین یه بار   غرورُ  یادم بیار

بذار بدونن   پای تو  می مونم

عاشقم و   از تو فقط می خونم

بذار بدونن  فصلِ غُصه  مرده

خـدا همینجا   یکی یکه خورده  .  .  .

 

6/بهمن/90