کفشدوزک

نوشته هائی پر از احساسات ناب

کفشدوزک

نوشته هائی پر از احساسات ناب

عشق بی پایان

کسی دیوونگی کرده

کسی که عشق رو رنجونده

کسی که با همه خوبیش

بدِ قصه رو نخونده

کسی که حرفش تکراری

اونیکه بغضش آفتابی

تهِ هر کوچه زندونه

چقدر موندم   تا نخوابی

دلِ این بی زبون  با توست

اونیکه  قدِ دنیا بود

برای تو   کوتاه اومد

سکوتش  واسه فردا بود

اون فردائی که می سازیم

من و تو    با همه خوبی

به لطفِ ایزدِ منان

حتی تو  خونه ای چوبی

 

کسی دیوونگی کرده

کسی آمار بد داده

کسی  اون سوی تنهائی

از رنج قمریا شاده

کسی که با همه لبخند

دلش چرکین و غمناکه

نگاه کن  کی رو حسرت داد

اونیکه  عاشق و پاکه

تمام این تهاجم با

یه فریاد  میشکنه آروم

هراسون میشه شبگریه

تموم قصه های شوم

توئی که همقسم با عشق

تن دریا رو لرزوندی

نگو از ترس و تنهائی

بدونِ دل تو چی بودی

یه نقش سردِ تکراری

همش حدِ عزاداری

برابر  با تو هر گریه

تموم قد  خود آزاری

اگه دستت بلند می شد

واسه کشتن   زدن   نفرین

ستاره مرده ای بودی

نه اون پروین   نه اون نسرین

اگه اجدادِ غرقِ خاک

همه از عاقبت گفتن

تو حسرت نوش و بی حاصل

به وقتِ خنده ها    خفتن

تو که هر جای این قصه

به بندِ غصه ای گیری

چه حاصل از شب و بارون

که از پیدا شدن سیری

 

بیا که ما شدن مهره

ببار با آبـیِ آبان

بسوزون رنج آذر رو

من و تو    عشق بی پایان     ( ٢ ) 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد