کفشدوزک

نوشته هائی پر از احساسات ناب

کفشدوزک

نوشته هائی پر از احساسات ناب

دل تو را دوباره چید

بی ترانه تر گذشت

روزهای داغ تیر

تیز و تند و بی سوال

در ورای نقطه گیر

بی ترانه تر گذشت

گر چه ما به هم شدیم

گر چه من شروع شدم

ما دو تن  به یک خودیم

ما سرودِ فصل تاب

دورها همه سراب

یک شروعِ بی جواب

ثانیه  دل و شتاب

تا تو را دوباره چید

با تولد و امید

یک دلِ پر از خیال

با علاقه ای شدید

من ز خود به در شدم

با تو تا سحر شدم

یک نگاه تازه نیست

من کنون  خودِ خودم

 

ساقیا  ستاره کو

آن شهابِ خاره کو

با من از ستاره گو

اوجِ اوجِ بی فرو

 

بی شبانه دل بگفت

چشمِ غصه ها بخفت

هر چه را که گفتنی است

تا تنِ حزین شنفت

من ز تو جوان شدم

ای پریِ خوش صدا

زنده کردی با گذشت

یکه بامِ بی هوا

شکر ایزد  هر چه هست

ما دو همره شبیم

غرق سایه گر شدیم

با تو تا ابد تبیم

خاطرت عزیزتر

از دو روزِ پر شکست

با تو من شکفته پر

در هوا   جهانِ هست

خالیِ دلِ من از

مهرِ تو فزون شده

از درونِ سینه ام

غیر عشق برون شده

 

ساقیا خیالِ مست

کو شتابِ بی شکست

کو شدن بدونِ درد

بی فراق و بی گسست

 

ای خدا ازم نگیر

آن نگاه پر غرور

این دلی که پا شده

بی عبور و پر سُرور

ای خدا نظاره ای

چون پناهِ ما توئی

حرف با تو واژه شد

واژه را شراره ای

این شرر همه ز توست

ای شریکِ بی نیاز

با تو دل ستاره ای

شد شهابِ قصه ساز

بی ترانه چون گذشت

نیمه ای ز ماهِ تیر

این همه شکفته ها

با تو تا ابد  اسیر  .    ٢ 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد