کفشدوزک

نوشته هائی پر از احساسات ناب

کفشدوزک

نوشته هائی پر از احساسات ناب

حجم آسایش

بازم بارون و

این ناودون

خیال بوسه ای پنهون

بازم یک روز تاریک و

فرار قطره از زندون

آهای بارون کجا بودی ؟

گُلا از غُصه پژمردن

توی یک فصلِ بی بارون

درختا  منگِ تو بودن

ببار بارون که باریدن

فقط مرهم رو زخما نیست

ببار بارون  امیدی تو

جای ترس و معما نیست

میخوام آهنگتو تا ته بنوشم

خنکا عِطر تو  اینجا بجوشم

کبوتر خسته از روزای آبی

ببار  تا شرم و تنهائی فروشم    ٢

گُل از خاکستریها مُرد

شروع کن  حجمِ آسایش

نگاه کن  زرد و ناشادن

شروع کن    وقتِ فرمایش

همه ساکت  تو اون آوازه خونی

که رمز شادیِ دل رو می دونی

همه زخمیِ تابش    فصل خشکی

تو رمز شادی و غم رو  می دونی   ٢

نم نمِ بارون

چیک چیکِ ناودون

داره می باره

شیطون و پرسون

نم نم بارون

از توی زندون

داره می باره

قطره ی گریون  ( ٢ )

٣٠ خرداد

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد