کفشدوزک

نوشته هائی پر از احساسات ناب

کفشدوزک

نوشته هائی پر از احساسات ناب

همه از توست

 

 

بی غرور و بی صدا من

تهِ این کوچه خمیدم

ناله ناله      اشک ماندم

تا براسودن  سرودم

 

اگر از هجمه ی تردید

جان سپردم    خشم خوردم

من تو را آبـی ستودم

تا قیامت ترس مُردم

ساحلِ بی کینه گی را

پای لبخندِ تو باختم

چون تو را دریـا شناختم

دل و دیده   ز تو ساختم

کاش از روز گرامی

به تو پیوند داده بودم

ساده بودم    ساده ماندم

من برای فهم  زودم

اگر از پای تباهی

تا سر و روی سیاهی

دلکی را شور دادم

همه از توست تو پناهی

تو صدائی   خوب فرجام

تو بر این بنده خدائی

من از این سر در گمی ها

شرم ماندم    تو روائی

من اگر کینم   اگر حرص

تا به بودن     تا به آخِر

صورتِ افضل   دوائی

از ازل    با این مسافر

نه سکون و  گریه مانده ست

نه به شِکوه    پا فشردن

این همه   دار و ندارم

از تو بودن    از تو خواندن

 

بی غرور و بی صدا من

سادگی را در تو دیدم

ناله  ناله   اشک ماندم

تا براسودن   سرودم  .  .  .

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد